ملاقات افزایش فوتبال مسابقه پیروزی

ملاقات: افزایش فوتبال مسابقه پیروزی فوتبال لیگ برتر ایران استقلال خوزستان پورموسوی

خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

گت بلاگز اخبار حوادث دختر نوجوانی که زندگی‌اش پارتی شبانه، مواد مخدر و فرار از منزل بود

با آن که هنوز به سن جوانی نرسیده ام ولی خلاف های زیادی را مرتکب شده است ام از شرکت در پارتی های شبانه گرفته تا استعمال مواد مخدر و فرار از منزل، ماجراهایی است ک

دختر نوجوانی که زندگی اش پارتی شبانه، مواد مخدر و فرار از منزل بود

عبارات مهم : زندگی

با آن که هنوز به سن جوانی نرسیده ام ولی خلاف های زیادی را مرتکب شده است ام از شرکت در پارتی های شبانه گرفته تا استعمال مواد مخدر و فرار از منزل، ماجراهایی است که در این سن و سال با آن ها روبه رو بودم با وجود این ریشه انحراف از مسیر درست زندگی را طلاق پدر و مادرم می دانم که آینده مرا عوض کردن دادند و …

به گزارش خراسان؛دختر 16 ساله ای که به اتهام فرار از منزل در یکی از پارک های مشهد به وسیله ماموران انتظامی دستگیر شده است است درحالی که بیان می کرد امروز هنگامی که سرگذشت وحشتناک دختران فراری را در کلانتری شنیدم، تازه فهمیدم که فرار از منزل جز آبروریزی پیامد دیگری ندارد، به تشریح سرگذشت خود پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد افزود: دو سال زیاد نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من قربانی بزرگ این طلاق بودم آیا که هیچ کدام از آن ها به خاطر لجبازی با یکدیگر مرا قبول نمی کردند و اعتقاد داشتند سرپرستی من مانع خوشبختی آنان در مسیر آینده ارزش خواهد بود.

به همین علت پدر بزرگ پدری ام مرا نزد خودش برد و حضانتم را به عهده گرفت. از بزرگ ترها شنیدم پدرم در دوران جوانی دختر دیگری را دوست داشت و حتی بعد از به دنیا آمدن من نیز ارتباطش را با آن دختر قطع نکرد، این عنوان به اختلافات شدیدی بین پدر و مادرم منجر شد تا این که در نهایت پدرم با همان دختر ازدواج کرد و مادرم که نمی توانست این شرایط را تحمل کند به ناچار طلاق گرفت و به دنبال آینده خودش رفت.

دختر نوجوانی که زندگی‌اش پارتی شبانه، مواد مخدر و فرار از منزل بود

از سوی دیگر نامادری ام حاضر نبود مرا در زندگی خودش شریک کند و مادرم نیز که با مرد دیگری در پایتخت کشور عزیزمان ایران ازدواج کرده بود جهت حفظ زندگی اش حاضر نشد سرپرستی مرا به عهده بگیرد. در این شرایط من به تحصیلاتم در مقطع ابتدایی ادامه می دادم ولی همواره نزد دوستان و هم کلاسی هایم احساس نکبت می کردم آیا که هنگامی که مادران دوستانم با پوشش های قشنگ و جالب به مدرسه می آمدند من خودم را در گوشه ای پنهان می کردم تا هم کلاسی هایم چادر رنگی و کفش های رنگ و رو رفته مادر بزرگم را به رخ من نکشند.

طرز فکر و رفتارهای مادر بزرگم خیلی مرا آزار می داد از سوی دیگر نیز دوست داشتم دختری آزاد باشم و زیاد اوقاتم را در بیرون از منزل بگذرانم و مانند دیگر دختران لباس های آن چنانی بپوشم ولی عمه هایم آن قدر زیرگوش مادربزرگم جهت کنترل من زمزمه می کردند که گاهی واکنش‌ها مادربزرگم به کلی عوض کردن می کرد. این بود که حدود دو سال قبل از منزل فرار کردم ولی خیلی سریع پلیس مرا دستگیر کرد و چون به آن ها گفتم کسی را ندارم مرا تحویل بهزیستی دادند.

با آن که هنوز به سن جوانی نرسیده ام ولی خلاف های زیادی را مرتکب شده است ام از شرکت در پارتی های شبانه گرفته تا استعمال مواد مخدر و فرار از منزل، ماجراهایی است ک

یک ماه بعد در حالی که نمی توانستم در بهزیستی دوام بیاورم شماره مادربزرگم را دادم و دوباره مرا تحویل خانواده ام دادند. از آن روز به بعد ترک تحصیل کردم و مدام در خیابان ها و پارک ها بیهوده وقت می گذراندم و با دوستی با بعضی پسران جوان از آن ها می خواستم لوازم مورد نیازم را تهیه کنند گاهی نیز با آن ها به پارتی های شبانه می رفتم تا این که در یکی از همین شب نشینی ها با زن مطلقه 30 ساله ای به نام سوسن آشنا شدم او با من بسیار مهربان بود و مرا به منزل اش دعوت می کرد.

دیگر زیاد وقت ها را در پارک نزدیک منزلمان به خوشگذرانی و استعمال مواد مخدر می پرداختیم که یکی از همان پسران پارک نشین در اختیارم می گذاشت. آن جا بود که با دختر 19 ساله ای به نام شیرین آشنا شدم. او به تازگی ازدواج کرده بود ولی شوهرش را دوست نداشت وبه همین خاطر مدام برایم درد دل می کرد. روزها به همین ترتیب می گذشت که چند روز قبل دوباره از منزل فرار کردم و به منزل سوسن رفتم.

آن جا بود که شیرین با من تماس گرفت و گریه کنان گفت: از منزل فرار کرده ام ولی جایی جهت خوابیدن ندارم. من هم با او در پارک قرار گذاشتم تا او را نیز به منزل سوسن بیاورم ولی هنگامی که در پارک کنار یکدیگر نشسته بودیم ناگهان ماموران کلانتری رسیدند و ما را دستگیر کردند. حالا هم از رفتارهای گذشته ام پشیمانم ومی خواهم زندگی درستی را شروع کنم. شایان ذکر است به دستور سرهنگ علایی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این دختر نوجوان جهت ترک اعتیاد و بازگشت به خانواده در اختیار مرکز مشاوره ای پلیس قرار گرفت.

دختر نوجوانی که زندگی‌اش پارتی شبانه، مواد مخدر و فرار از منزل بود

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

با آن که هنوز به سن جوانی نرسیده ام ولی خلاف های زیادی را مرتکب شده است ام از شرکت در پارتی های شبانه گرفته تا استعمال مواد مخدر و فرار از منزل، ماجراهایی است ک

واژه های کلیدی: زندگی | پارتی | ماموران کلانتری | اخبار حوادث

دانلود


دانلود فایل ها

نویسنده : topsblog

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتاب خارجی معروف
  • قیمت کیندل
  • فروشگاه کتاب خارجی
  • خرید کتاب الکترونیکی خارجی
  • خرید کتاب خارجی آنلاین
  • خرید کتاب زبان اصلی قانون
  • کتاب های اقتصاد اورجینال
  • کتب کتابخانه وAPI زبان اصلی
  • کتاب های بازیهای کامپیوتری اورجینال
  • دانلود منابع مرجع اخلاق کسب و کار
  • خرید کتاب های کامپایلرها از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی زبان مدلسازی
  • خرید کتاب زبان های برنامه نویسی زبان اصلی
  • خرید کتاب تکس لاتکس زبان اصلی
  • دانلود منابع مرجع نرم افزار آفیس
  • خرید کتاب نرم افزار های ادوبی زبان اصلی
  • منابع اورجینال نرم افزار ماکرومدیا
  • کتب نرم افزار CAD زبان اصلی
  • هاردکپی کتاب های محاسبات علمی
  • دانلود منابع مرجع شبکه